درسهای از قرآن - درس های از قرآن
درسهای از قرآن - درس های از قرآن
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

ایام الله دهه فجر
تاریخ پخش: 16/11/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را بینندگان عزیز در دهه‌ی فجر گوش می‌دهند. افرادی که پا به سن گذاشتند در جریان هستند. فقط باید به آنها تذکر داد. چون در قرآن یک آیه هست که می‌فرماید: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه‏» (ابراهیم/5) ایام الله یک کلمه قرآنی است. به معنی روزهای خدایی! در تفسیر می‌گوید: روزهای خدایی روزهایی است که یا خوبان چیزی گیرشان بیاید، یا بدان نابود شود. به هردو ایام الله می‌گویند. اگر خداوند به خوب‌ها کمکی کرد، ایام الله است. اگر خداوند نسل بد را برانداخت، ایام الله است. «ذَکِرهُم» یعنی یادمان نرود. چون انسان فراموشکار است.
می‌گویند یک نفر قلیانی بود. رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویی چند؟ زغال فروش گفت: دو رقم زغال داریم. گران و ارزان! گفت: چرا؟ گفت: زغال گران زغال یک نفری است. دومی که ارزان است دو نفری است. مشتری گیج شد گفت: زغال یک نفری و دو نفری چیست؟ گفت زغال یک نفری را وقتی روی قلیان گذاشتی، خودش تا آخر می‌سوزد. زغال دو نفری یک باید قلیان بکشد. یکی هم باید تند تند بادش بزند. یک لحظه باد نزنی خاموش می‌شود. انسان‌هایی هستند یادشان می‌رود. نسل نو هم باید به آنها گفت.
1- قیام امام علیه نظام طاغوت
من دیشب نشستم با اینکه معلم قرآن هستم. با نگاه قرآنی نگاهی به انقلاب کردم، که هم درسهایی از قرآن باشد... امروز بحث ما پر آیه است. خیلی آیه دارد. بدنه بحث قرآن است ولی آدم تطبیق می‌کند چطور... اصل قیام. قیام چطور شروع شد؟چون قرآن می‌فرماید: «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه/24) به موسی می‌گوید: سراغ فرعون برو. «طغی» طغیان است و طاغوت است. برو با طاغوت برخورد کن. برای موسی بود. نه! قرآن بخوانم. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا» (نحل/36) بعضی آیه‌هایی که می‌خوانم عربی‌اش آسان است. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا» در هر امتی رسولی را مبعوث کردیم. رسولی، پیغمبری را برای هر جمعیتی پیغمبری فرستادیم و وظیفه همه آنها این بود «ً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» بندگی خدا و مبارزه با طاغوت! بنابراین اصل قیام این بود که امام بلند شد و در مقابل شاه ایستاد. اصل این در قرآن است. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» حالا یار هم داشت یا نه؟ قرآن می‌گوید: برای کار حق بلند شو و منتظر یار نباش. «تَقُومُوا لِلَّهِ» برای خدا قیام کنید. «مَثْنى» جفت جفت! بعد می‌گوید: «‏وَ فُرادى‏» (سبأ/46)حتی اگر دو نفر هم نبود، «ِلا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَک‏» (نساء/84) خدا به پیغمبر می‌گوید: تنها هم هستی باید قیام کنی. حضرت امام در یکی از اعلامیه‌هایش فرمود: اگر خمینی تنها هم بماند دست از حرفش برنمی‌دارد. پس اصل قیام در قرآن هست. «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» جمعیت باشد یا نباشد. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌گوید: اگر یک کار حق است بلند شو. اگر هم یار نداری در آینده یار پیدا خواهی کرد.

چون شما نیرو هوایی هستید یک چیزی بگویم. هفته پیش یک خلبانی منزل ما آمد. ساعت یازده شب بود. گفت: چهل سال پیش، سالها قبل از انقلاب در قم کلاس داشتی. یکی از دوستان ما که آدم سربراهی هم نبود، میزان نبود و یک مقدار هم نا اهل بود، ایشان در جلسه تو آمد و جذب جلسه تو شد و کم کم در راه آمد. من دانشجو بودم یا دبیرستانی بود. خیلی خوشم آمد که تو توانستی این رفیق نااهل مرا اهل کنی. با خودم تعهد کردم که کاری برای تو کنم. حالا چهل سال گذشته است. من یک شصت میلیونی پول دارم. حالا نمی‌دانم بازخرید یا بازنشست شده بود. من این شصت میلیون را می‌خواهم کمک به یک مسجد کنم. گفتم با شصت میلیون که نمی‌شود مسجد ساخت. گفت: دو تا مغازه درست می‌کنم. درآمد مغازه برای یک مسجد باشد که برای آب و گاز و برق و... چهل سال پیش من هیچ‌کس را نداشتم. این خودش خلبان نبود. رفیقش بود. رفیق نااهلش اهل شده بود. این خلبان برای تشکر از من بعد از چهل سال آمد و گفت: این شصت میلیون برای یک مسجد! این جمله حضرت امیر است. فرمود: اگر یک کاری حق است نگو: بانی ندارد. به من ابلاغ نشده است. یک کاری که حق است انجام بده. اگر هنوز طرفدار نداری، خدا قول داده در آینده طرفدار پیدا خواهی کرد.

ادامه مطلب




ارسال توسط مهدی


نعمت های خدا در آفرینش انسان

تاریخ پخش: 09/11/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
برای یک محصول خوب یک شرایطی هست که همه آن شرایط برای انسان هم در نظر گرفته شده است. موضوع: شرایط یک محصول خوب. 1- هدف روشن 2- تأمین مواد، 3- طرح و برنامه، 4- زمان‌بندی و مراحل اجرا، 5- نظارت، 6- خدمات پس از تولید، یک مدیر کارخانه یا شرکت و مؤسسه، شهردار یک کاری که می خواهد بکند اول باید هدفش روشن باشد و بعد زمان‌بندی شود و غیره. این یک مدیریت کامل است. آیا می‌شود بگوییم: انسان تصادفی پیدا شد. در ساختن یک انسان، آیا انسان به اندازه یک کالا نیست.
1- کمال اختیاری، هدف آفرینش انسان
هدف چیست؟ هدف این است که انسان با اختیار خودش حق را انتخاب کند. بین خدا و بت، بین راست و دروغ، بین رهبر معصوم و رهبر جنایتکار، بین طیب و خبیث، بین حق و باطل، هدف چیست؟ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون‏» (ذاریات/56) هدف روشن است. هدف بندگی اختیاری حق است. یا بگوییم: تکامل انتخابی، این هدف است.
موادش چیست؟ مواد در قرآن تعبیرهای مختلفی دارد، یکجا می‌گوید: «مِنْ تُرابٍ» (آل‌عمران/59) جای دیگر می‌گوید: «مِنْ نُطْفَة» (نحل/4) آیه قرآن است. یا می‌گوید: «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‏» (حجر/26) «مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّار» (الرحمن/14) «مِنْ ماءٍ مَهین‏» (سجده/8) حالا اینها در طول همدیگر است. همه هم درست است. وقتی شما در سالن را باز می‌کنی، می‌گویند: چطور باز کردی؟ بگو: با این کلید، درست است. با دستم باز کردم درست است. خودم باز کردم، درست است. به هرکدام نسبت بدهی درست است. این سالن را چه کسی ساخت؟ مهندس درست است. بنا درست است. پول درست است. مدیریت درست است. یعنی بعضی چیزها به هرکس نصفش را بدهی درست است. این نان از کجاست؟ خدا داد درست است. کشاورز تولید کرد، آن هم درست است. خالق خداست ولی حضرت عیسی می‌گوید: «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّین کَهَیْئَةِ الطَّیْر‏» (آل‌عمران/49) حضرت عیسی می‌فرماید: من هم خلق می‌کنم. مجسمه‌ای درست می‌کنم. فوتش می‌کنم می‌پرد. عیسی می‌گوید: من هم تولید می‌کنم. حالا یک کسی با واسطه، بی‌واسطه،
2- ویژگی های اولین مسکن انسان
محل تولید... الآن دولت و ملت و مهندس‌ها همه وقتی بزرگ شدیم در تهیه مسکن هستند. وقتی زن گرفتیم و بزرگ شدیم و نیاز به مسکن پیدا کردیم، ولی قرآن می‌گوید: وقتی هم که تو آدم نبودی، مسکن تو را به جای خوبی دادم. «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی‏ قَرارٍ مَکین‏» (مؤمنون/13) آن روزی هم که یک نطفه بودی یک تک سلول و اسپرم بودی، جایگاهت رحم مادر بود. نرم و گرم و امن... حتی گاهی مادر مریض می‌شود ولی بچه در شکمش سالم می‌ماند. گاهی پرنده‌ها با چوب روی درخت لانه درست می‌کنند، باد می‌آید درخت را می شکند ولی لانه متلاشی نمی‌شود. یعنی چفت و بسط این شاخه‌ها به قدری سفت است، که باد درخت را می‌اندازد ولی لانه را کار ندارد. گاهی مادر مریض می‌شود اما بچه در رحم سالم می‌ماند. محلش «فی‏ قَرارٍ مَکین‏»

 

برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید



تاریخ: دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:نعمت های خدا در آفرینش انسان,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

 

تمثیلات درباره امام زمان علیه السلام

تاریخ پخش: 02/11/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به مناسبت ماه ربیع‌الاول که ماه آغاز امامت امام دوازدهم هست من لابلای حرف‌هایم مثل‌هایی راجع به امام زمان زدم. چون از الطافی که خدا به من کرده این است که قدرت تمثیلم بالاست و خیلی از چیزهای مشکل را با یک مثل حل می‌کنم. خود  خدا هم در قرآن زیاد مثل زده است.
مثل‌هایی که راجع به امام زمان زدم را از نوشته‌های ما از کامپیوتر درآوردند و به من دادند و گفتند: شما این مثل‌ها را زدی. این مثل‌ها را هر کدام در جایی به وقتی زدم. اما این مثل‌ها را درآوردند و جزوه کردند و من گفتم این چیز خوبی است برای مردم بگویم.
1- جایگاه تمثیل در قرآن و روایات
در قرآن حدود چهل بار کلمه مثل به کار رفته شده است. در هر چیزی مثل، معقول را ملموس می‌کند. دور را نزدیک می‌کند. پیچیده را باز می‌کند. مثلاً اگر بگویی: دانشمند بی‌عمل مثل الاغی است که بارش کتاب باشد. همه می‌فهمند! چیزی نیست که پیچیده باشد. الاغ در همه دنیا هست. کتاب در همه دنیا هست. الاغی که کتاب بارش باشد مثل با سوادی است که به علمش عمل نکند.
معیارها هم همینطور است. مثلاً می‌گوید: آب کر چند وَجب! هرکسی وجبش باشد، نمی‌گوید: چند سانتی‌متر که حالا بگویی: متر از کجا بیاورم. نماز صبح هنگام طلوع، غروب خورشید، چقدر صورتم را بشویم. نمی‌گوید: چند سانت در چند سانت! می‌گوید: از اینجا که مو روییده، هرکسی می‌داند کجاست. عرضش چقدر است؟ بین شصت و انگشت وسط! چه وقت روزه بگیریم؟ ماه را دیدی، فردا عید است. روزه نگیر، ماه را دیدی ماه رمضان است. «صم للرؤیه و افطر للرؤیه» یعنی ملاک‌های اسلام عموماً طبیعی است.

چقدر راه برویم اگر آب نبود حق تیمم داریم؟ می‌گوید: به اندازه پرتاب دو سنگ، دو سنگ را که پرتاب می‌کنی، از چهار طرف دو پرتاب، به اندازه دو پرتاب اگر رفتی آب نبود، حق داری تیمم کنی. خیلی مثل‌های ملموس... گاهی وقت‌ها آدم یک مثل می‌زند که اگر فیزیک دان نباشد، نمی‌فهمد. بعضی مثل‌ها اگر آخوند نباشد نمی‌فهمد. فقط در دنیای آخوندهاست. بعضی مثل‌ها در دانشگاه مثل است. غیر دانشجو نمی‌فهمد. مثل‌های قرآن طبیعی و فطری است و تاریخ مصرف هم ندارد. می‌گویند: ما سی سال گناه کردیم چرا قرآن می‌گوید: «خالِدینَ فیها» (نساء/57) تا ابد بسوزید. ما سی سال گناه کردیم، 50 سال گناه کردیم، چرا می‌گوید: «خالِدینَ فیها»؟ یک مثل مشکل را حل می‌کند. شما یک لحظه با چاقو در چشمت بزن تا ابد کور هستی. گناه شما یک ثانیه است. چاقو می‌زنی، کوری تا آخر عمر است. یعنی می‌شود انسان با یک لحظه خلاف تا ابد پاگیر شود.

 
ادامه مطلب

 




تاریخ: یک شنبه 5 بهمن 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

 

نقش وقف در آبادانی دنیا و آخرت

تاریخ پخش: 25/10/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحث ما امروز وقف است. اداره اوقاف از کلماتی که من در این سی و چند سال در تلویزیون گفتم، قسمت‌هایی را قیچی کرده و یک کتاب کرده است. یک کتاب هم برای من فرستاد و من دیشب مطالعه کردم و دیدم حرف‌های خوبی زدم. از همان حرف‌های خوب چند مورد را گزینش کردم برای شما بگویم.
یکی سیمای وقف است. این خوب است بنر شود و در همه امامزاده‌ها نوشته شود. کلمات خوبی است و منبعش هم از قرآن و روایت است. وقف نشانه عشق به مردم است. آدمی که وقف می‌کند یعنی چه؟ یعنی مردم را دوست دارم و می‌خواهم خیر این مغازه و زمین به مردم برسد. وقف نشانه عشق به مردم و مکتب است. این جمله کوتاه، پلاکارد است.
1- وقف، نشانه دوراندیشی و انفاق پایدار
وقف نشانه‌ی سعه صدر و سخاوت است. آدمی که وقف می‌کند پیداست روح بزرگی دارد. همه را می‌بیند. معنای وقف یعنی سخاوت دارد. از خودش می‌کند و در اختیار دیگران می‌گذارد.
وقف نشانه‌ی دوراندیشی است. دولت و مجلس ما می‌گویند: برنامه توسعه پنجم، ششم توسعه و چهارم توسعه یا برنامه بیست ساله، کسی که وقف می‌کند یعنی برنامه ابدی. من اینجا این مغازه و قطعه زمین را می‌دهم، برای ابد. دوراندیشی! وقف نشانه‌ی ایثار است. تمام آیاتی که می‌گوید: ایثار یعنی از خودت بگیر، به دیگران بده. خودت نداشته باش ولی دیگران داشته باشند.
وقف مضاربه‌ی بی‌ضرر با خداست. خیلی‌ها پول دارند در بانک می‌گذارند یک سودی بگیرند. با یک کسی شریک شوند، می‌گویند: این پول را بگیر و تجارت کن و یک چیزی هم به ما بده. منتهی آن تجارت‌ها گاهی سود می‌کند و گاهی ضرر می‌کند. وقف مضاربه با خداست. یعنی به خدا می‌دهم، خدا...
وقف انفاق بی‌منت است. چون اگر شما چیزی را به کسی بدهید، ممکن است سر او منت بگذارید. من برای تو جهازیه دادم. من تو را داماد کردم. من به تو سرمایه دادم. ولی وقتی آدم وقف کرد و مرد، مردم بعد از مرگ من از این خانه و زمین و پاساژ استفاده می‌کنند و من هم نیستم که بر سر آنها منت بگذارم. وقف انفاق بی‌منت است.
2- وقف، سیره ی اولیای الهی
وقف یعنی من در خط خدیجه هستم. وقف نکردن یعنی در خط قارون هستم. دو پولدار داریم: قارون و خدیجه. کسی که وقف کند در خط خدیجه می‌رود. در خط امیرالمؤمنین می‌رود. کسی که وقف نکند، «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏» (قصص/78) من یک علمی دارم، یک فوق تخصص اقتصاد دارم، بخاطر آن دوراندیشی و اقتصادی که دارم توانستم پول پیدا کنم. به قارون گفتند: «أَحْسِنْ» به فقرا احسان کن. «کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک‏» (قصص/77) خدا به تو داده، تو هم به فقرا بده. گفت: خدا به من نداده است. خودم پیدا کردم. «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏» خودم زرنگ بودم.

وقف قلیل را کوثر می‌کند. وقف من را ما می‌کند. قلیل را زیاد می‌کند. وقف کنترل تبذیر وارثان است. من اگر بخشی از مالم را وقف کنم، وارثان یک مقدار کمتر گیرشان می‌آید. وقتی چیزی وقف نکردم و مُردم و همه‌ی مال من به وارث‌ها رسید، وارث‌ها یک پول هنگفت و راحتی گیرشان آمده و پولی هم که راحت بدست آمد، راحت خرج می‌کند. بنابراین من اگر وقف کنم کنترل کردم و بریز و بپاش وارثان را کم کردم. البته معنای وقف این نیست که چیزی برای وارث نگذاریم. برای وارث هم باید چیزی گذاشت. اسلام گفته دو سوم از هرچیز برای وارث‌ها است. یعنی اگر نود میلیون داری شصت میلیون برای وارث‌ها و سی میلیون باقی را حق داری که وصیت کنی. اگر خواستی بیش از یک سوم وصیت کنی باید وارثان اجازه بدهند. اسلام نخواسته وارثان بعد از مرگم بگویند: عجب کسی مرد! یک لقمه برای ما نگذاشت.


ادامه مطلب



تاریخ: جمعه 26 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

 

نیاز بشر به بعثت پیامبران

تاریخ پخش: 18/10/93

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
این بحث شب جمعه‌ای پخش می‌شود که شب تولد پیغمبر اسلام و امام صادق(ع) هست. هفده ربیع! پیغمبر ما صفاتی دارد که هیچ پیغمبری ندارد. یکی از صفت‌های پیغمبر این است که «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین‏» (انبیا/107)تابلوی ما رحمة للعالمین است. حالا گاهی طالبان، گاهی داعش و گاهی و گاهی به اسم دین، به اسم «لا اله الا الله» به اسم پرچم اسلام بدترین جنایت‌ها و وحشی‌ترین کارها را می‌کنند، این همان است که امام یکوقتی می‌فرمود: اسلام محمدی و اسلام آمریکایی، (صلوات حضار) وگرنه پیغمبر ما رحمة للعالمین است.
1- پیامبر، مایه رحمت برای جهانیان
یوسف خیلی بزرگوار است. یک باره ده برادر را بخشید. روز فتح مکه به پیغمبر گفتند: می‌خواهی با ما چه کنی؟ گفت: یوسف ده برادرش را بخشید، من کل مردم مکه را بخشیدم. خاک روی سرم ریختید، سنگم زدید، دین ما رحمة للعالمین است. هیچ ربطی به این افرادی که مثل گوسفند سر انسان را می‌برند هیچ ربطی ندارد. ما در نماز چند مرتبه کلمه‌ی «رحم» می‌گوییم. هر مسلمانی واجب است نماز بخواند. هر شبانه روز هفده رکعت است. هفت رکعت را ما اجازه داریم سبحان الله والحمدلله بگوییم. ده رکعتش را باید حمد و سوره بخوانیم. دو رکعت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا، رکعت اول و دوم هم همینطور است. در حمد و سوره شش بار کلمه رحم گفته می‌شود. می‌گوییم: بسم الله الرحمن الرحیم! دوباره بعد از الحمدلله رب العالمین، باز می‌گوییم: الرحمن الرحیم! باز برای «قل هو الله» می‌گوییم: «الرحیم». ده شش تا: شصت تا. یک مسلمانی که روزی شصت مرتبه می‌گوید: رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم! این می‌توانی داعشی باشد؟ هیچ کجای اینها به هیچ جای اسلام نمی‌خورند و ما باید مواظب باشیم که پیغمبر را درست بشناسیم. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»
تولد پیغمبر را به همه تبریک می‌گوییم. عید بزرگی است. برای روز میلاد عبادت‌هایی هست که در مفاتیح هست. از جمله روزه که ثواب یکسال عبادت دارد. روزه الآن خیلی آسان است. چون روزها کوتاه است. حیف است آدم بتواند روزه بگیرد و نگیرد. مزید بر علت تولد امام صادق هم در همین تولد پیغمبر با فاصله‌ی صد سال قرار گرفته است.

انسان نیاز به پیغمبر دارد یا نه؟ یک بحث کلی برای بچه‌ها کنیم. بزرگ‌ها می‌دانند.

 


ادامه مطلب



تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

عزّت و ذلّت

تاریخ پخش: 27/۰9/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثمان راجع به عزّت و ذلّت است. در قرآن آیات زیادی داریم و در روایات زیادی هست که چه چیزی انسان و جامعه را عزیز می‌کند. چه عواملی عزّت می‌دهد. چه عواملی انسان را ذلیل می‌کند. یک نیم ساعتی صحبت کردیم و نیم ساعتی هم در این جلسه صحبت می‌کنیم. چون هر انسانی دلش می‌خواهد عزیز شود. «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ» (فاطر/10) قرآن می‌گوید: کسانی را که دوست دارند عزیز شوند، همه دوست دارند عزیز شوند. با هرکس مصاحبه کنیم بگویید: آقا شما دوست داری عزیز باشی یا ذلیل؟ می‌گوید: عزیز! راه عزّت چیست؟ آیا پول عزّت می‌آورد؟ انتخابات عزّت می‌آورد؟ مدرک عزّت می‌آورد؟ ازدواج با فلان فامیل عزّت می‌آورد؟ مهریه سنگین عزّت می‌آورد؟ همه دنبال عزّت می‌گردند منتهی خط را گم می‌کند. این خانم فکر می‌کند اگر در عروسی‌اش چنین و چنان باشد، فلان تالار، فلان مهریه، فکر میکند عزّتش در این است. بعد هم به دردسر می‌افتند، همه کارهایشان را می‌کنند آخر هم می‌بینی همان عروسی که بنا بود عزیز شود در همان عروسی غصه‌هایی پیش می‌آید که یکی می‌گوید: کاش پایم شکسته بود نمی‌رفتم. یکی می‌گوید: کاش دستم شکسته بود نمی‌خریدم. چون عزّت را از یکی دیگر می‌خواهند.
1- خدایی شدن، راه رسیدن به عزّت
در جلسه قبل گفتیم: یک درصد عزّت دست غیر خدا نیست. چون خدا گفته: تمام عزّت دست من است. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعا» (نساء/139) این «جمیعا» یعنی نه اینکه 99 درصدش دست خداست. تمام عزّت دست خداست. خدا عزیز است. در قرآن چقدر آیه داریم «ان الله عزیز». عزّت برای خداست. هرکس می‌خواهد عزیز شود باید خدایی شود. بالاخره موسی عزیز شد یا فرعون؟ فرعون ادعای خدایی می‌کرد. بحث ما این است که عزّت کجاست؟
بسم الله الرحمن الرحیم،عزّت کجاست؟ ذلّت کجاست؟ ما این را بدانیم که عزّت کجاست و ذلّت کجاست؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر ماشینشان فلان قیمت باشد، چنین باشد... چون از راه خلاف می‌رود. پول ربوی و سود می‌گیرد، با پول ربا می‌خواهد ماشین شیک بخرد و در محله عزیز شود. یا تصادف می‌کند، یا مردم او را نگاه می‌کنند و می‌گویند: از کجا آورده است؟ لابد از یک جایی دزدی و کلاهبرداری کرده است. لابد احتکار و گران فروشی کرده است. یعنی همان کسانی که ماشین را می‌بینند... عزّت دست خداست.

ادامه مطلب

 




تاریخ: پنج شنبه 27 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

راه های دعوت به نماز(2)
تاریخ پخش: 20/۰9/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما راجع به دعوت به نماز بود، چگونه بچه هایمان را، همسرمان را، برادر، خواهر، همسایه، شاگرد، را دعوت به نماز کنیم، دو جلسه صحبت کردم، این جلسه سوم است.
1- محبوبیت دعوت کنندگان به نماز
یکی از راه های دعوت به نماز این است که مسئول نماز، از بهترین آدم ها باشد. این مهم است. آن کسی که دعوت می کند، در بهشت غیر از اینکه غذاها و لذت های مادی زیاد است، آن کسی هم که دعوت به غذا می کند و غذا می آورد، آدم های خوش قیافه و خوش... «یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ»، «إِذَا رَ‌أَیْتَهُمْ...» عربی هایی که می خوانم قرآن است «إِذَا رَ‌أَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورً‌ا» (انسان/19) کسانی که از شما پذیرایی می کنند، انگار در هستند. اگر یک کسی بناست خادم مسجد باشد، پیشنماز باشد، یک آدم محبوبی باشد. مورد قبول باشد. در آموزش و پرورش، در دانشگاه، در پادگان، هر کجا یک کسی را مسئول نماز می گذارید، یک آدم محبوبی باشد. لازم نیست پولدار یا خوشکل باشد، مورد قبول باشد. این مهم است. اگر یک کسی آب می آورد می دهد دست شما، ولی از او بدتان می آید، حتی می گوید: آب می خواهی، می گویم: نه! تشنه است ولی می گوید: از دست تو نمی خواهم آب بگیرم. قرآن بخوانم. قرآن می گوید: به پیغمبری گفتند: «کُنْتَ فِینَا مَرْ‌جُوًّا» (هود/62) تو نزد ما محبوبیت داشتی، چرا ادعای پیغمبری می کنی؟ از محبوبیتت کم می شود. یعنی پیداست یک آدم محبوبی بوده که پیغمبر شده است. یا به پیغمبر اسلام حتی مشرکین می گفتند: محمد امین! یعنی محبوبیت داشت. یک آیه داریم قرآن می گوید: «فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُرً‌ا» (یونس/16) من یک عمری در بین شما بودم. شما از من نقطه ضعفی سراغ دارید؟ یک آدم بی مسأله ای باشد. «من اهل بیوتات صالحه» حضرت امیر می گوید: اگر یک کسی را می خواهی گزینش کنی، یک کسی باشد که از خانواده شریفی باشد. البته خانواده شریف غیر از خانواده پولدار است. ممکن است یک آدمی است که پولی هم ندارد ولی همه او را دوست دارند. یک آدم هم هست که خیلی هم پولدار است ولی محبوبیت ندارد. این محبوب بودن مهم است. قرآن یک آیه دارد، توی این آیه یک کاف است. این کاف، کاف شخصیت است.
پس موضوع بحث: راه های دعوت به نماز! یکی این است که محبوبیت دعوت کننده است.


برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید



تاریخ: پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

راه های دعوت به نماز
تاریخ پخش: 13/۰9/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به دلیل تقاضاهای صدها نفر، اگر نگویم هزار نفر که چگونه بچه‌هایمان را، همسرمان را، پسرمان و دختر و بستگان و همسایه‌ها را به نماز دعوت کنیم، فکر کردم راه‌های دعوت به نماز را بگویم. کتابی در این زمینه به نام «دعوت به نماز» نوشتم. چکیده کتاب را برای مردم می‌گویم.
اول اینکه خود ما معتقد به نماز باشیم. به نظر من مشکل اصلی این است. من نمی‌خواهم به کسی نقد کنم. یکی از مقصرین باز خود من هستم. هرکسی حساب کند چقدر برای نماز مایه گذاشته است. دولت چقدر مایه گذاشته است. وزرا، معاونین و مدیر کل‌ها و استاندارها، خود دولت سهم خودش را فکر کند، یک جلسه در سال بنشینند و بگویند: آقا هر وزارتخانه‌ای برای نماز چه کرده است؟ حرکت‌هایی کردند که من تشکر می‌کنم ولی حق نماز را ادا کردیم یا نه.
1- وظیفه ما در ترویج فرهنگ دینی
یک نکته قرآنی بگویم. در قرآن می‌گوید: کاری که می‌کنید یا حقش را انجام دهید یا اگر حقش را نمی‌کنید، هرچه در توان دارید. موضوع بحث: راه‌های دعوت به نماز. چند حق در قرآن است. مثلاً می‌گوید: «حَقَّ تُقاتِه‏» (آل‌عمران/102) یعنی حق تقوا، «حَقَّ تِلاوَتِه‏» (بقره/121) حق تلاوت، «حَقَّ جِهادِه‏» (حج/78) حق جهاد، اینها آیه قرآن است. اگر کاری انجام می‌دهید، حقش را انجام دهید. ممکن است بگویید: ما که نمی‌توانیم حقش را به جا آوریم. پیغمبر گفت: «ما عرفناک‏ حق‏ معرفتک‏» (بحارالانوار/ج66/ص292) مثلاً حق شهدا بر گردن ما چقدر است؟ حق پدر و مادر، حق فرزند، حق همسر، حق همسایه، یا حقش را انجام دهید، یا اگر نمی‌توانید لا اقل تا توان دارید. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم‏» (انفال/60) یعنی اگر حقش را نمی‌دانی، هرچه استطاعت داری. هرچه توان داری. «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏» (تغابن/16) «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّر» (مزمل/20) هرچه می‌توانید. چه کسی است که دستش را بلند کند، بگوید: من حق نماز، حق همسایه، حق شهدا، حق انقلاب، حق استاد، حق مربی، حق مادر و پدر، هیچکس جرأت نمی‌کند بگوید: من حقش را انجام دادم. بازار آزاد است. برویم نرخ تعاونی. یعنی ما تا توان داریم برای نماز کار کردیم. اگر این است پس چرا در مسجد صبح‌ها بسته است؟ پیداست شب بیدار هستیم مسجد می‌رویم. صبح باید از خواب بلند شویم، حال نداریم. بیش از این توان نداریم.
بنابراین حرف اول ما در این جلسه این است. ما نه حق مطلب را انجام دادیم، یعنی یک دانشجو آن مقداری که درس می‌خواند، حق درس خواندن همین است. حوزه‌ی ما طلبه‌هایی که درس می‌خوانند، حق درس خواندن همین است؟ بهتر از این نمی‌توانند درس بخوانند؟ این همه تعطیلی می‌خواهیم چه کنیم؟
آیت الله العظمی مکارم چهل سال پیش چند طلبه بودیم دور ایشان جمع شدیم، گفت: می‌خواهیم از وقت‌های باطله تفسیر بنویسیم. گفتیم: یعنی چه؟ گفت: چهارشنبه‌ها حوزه تعطیل است. چرا؟ پنج‌شنبه‌ها چرا تعطیل است؟ جمعه‌ها چرا تعطیل است؟ تابستان چرا تعطیل است؟ هروقت تعطیل است دور هم جمع شویم و یک آیه یک آیه بنویسیم. تفسیر نمونه از آن درآمد. تفسیر نمونه یک آیه‌اش در ایام تعطیلی نوشته نشده است. دانشجوها از تابستان... الآن چند سالی است به اسم اردوی جهادی در روستاها می‌روند. البته ده، بیست روز است. ما خیلی بیش از این زور داریم. من بارها این مثل را زدم. اگر به من بگویند: چقدر می‌دوی؟ می‌گویم: هیچی! الآن نمی‌توانم. اما اگر یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر می‌دوم. هرچه توان داریم.



ادامه مطلب


 جواب سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن،راه های دعوت به نماز، راههای دعوت به نماز، دعوت به نماز، درس هایی از قرآن، درس هایی ازقرآن، درسهای ازقرآن، درسهایی از قرآن،
راه های دعوت به نماز، راههای دعوت به نماز، دعوت به نماز، درس هایی از قرآن، درس هایی ازقرآن، درسهای ازقرآن، درسهایی از قرآن، درسهایی از قرآن موضوع، درسهایی از قرآن نظارت در قرآن، درسهایی از قران




تاریخ: جمعه 14 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

عزت در سایه اسلام

تاریخ پخش:  06/09/93
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان بحث را زمانی پای تلویزیون می بینند که شب هفتم آذر ماه است و روز هفتم آذر را روز نیروی دریایی نامیده اند. مکان بحث هم نوشهر در دانشکده علوم دریایی است. خدمت دانشجویان نیروی دریایی هستیم. کلمه ای که اسلام به قوای مسلح گفته است، گفته است که اگر کشوری قوای مسلحش قوی باشد، یعنی هم علمی و هم قدرتی و رحیه ای، عزت است. «الجنود عزّ» لشکر عزت است. من به خاطر این روزی که علمیاتی نیروی دریایی انجام داد، که ضربه ی محکمی به صدامی ها زد، و این روز را روز دریایی گفته اند، به عنوان یک طلبه تبریک می گویم و می خواهم راجع به عزت صحبت کنم.
1- حفظ عزت خود و دیگران
اسلام هر چیزی را که باعث ضربه به عزت باشد، را ممنوع کرده است. یک زن اگر گوشتش سوخت می تواند بگوید که گوشتم سوخت؟ نه حق ندارد، سوخت که سوخت، چرا نقل می کنی؟ اگر یک کسی عیبی دارد، حق ندارد عیبش را بگوید. حتی اگر گناهی کرده است. یک کسی ممکن است گناهی بکند، شما حق نداری گناهت را نقل بکنی. از صحنه ی گناه حق نداری فیلمبرداری کنی، عکسبرداری کنی، حق نداری این صحنه ها را برای دیگران تصویرش را بفرستی، چرا؟ برای اینکه انسان ممکن است خلاف بکند، انسان معصوم نیست، اما وقتی این را نقل می کنی، یعنی می خواهی آبروی من را بریزی دیگر! خودش هم انسان حق ندارد آبروی خودش را بریزد. بگوید من این عیب را دارم، این عیب را دارم، این عیب را دارم! عیب داری برو اصلاح کن. خودت هم حق نداری خودت را ذلیل کنی! یعنی پهلوی دیگران کاری بکنی، که مردم نگاهشان به شما برگردد. بگویند پس یک آدم ضعیفی است.
یکی از بزرگان نصیحت می کرد و می گفت: منبری که منبر می رود، حق ندارد بگوید یک چیزی شنیده ام، نمی دانم راست است، نمی دانم دروغ است. خوب نمی دانی نگو! با مردم محکم حرف بزن! «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَ‌یْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» (بقره/2) قرآن که حرف می زند، می گوید ببین! این حرفی که من می زنم چکش خور ندارد. حرف محکم! من و من کردن! دل و دل کردن! مردم را به شک وادار کردن... حتی اگر دفاع هم بکنی نباید بگویی.
یک کسی می خواست، صحبت کند راجع به یک کسی، گفت: فلانی آدم خوبی است، این کمال را دارد، این کمال را دارد، این کمال را دارد، این کمال را دارد، و اما اینکه می گویند: فلانی بهایی است، من تحقیق کردم، دروغ بود. اِ فلانی بهایی است؟ یعنی ولو گفت دروغ بود، ولی آبروی طرف خراب شد. گفت: بهایی است من تحقیق کردم دروغ بود، گاهی وقت ها افرادی ناخواسته یک کسی را خراب می کنند.

خدا رحمت کند آیت الله شهید دستغیب را! شیراز خدمت ایشان بودیم. می گفت من وارد جلسه ای شدم، یک کسی می خواست از من تجلیل کند. گفت: آیت الله دستغیب صاحب «گناهان کبیره» تشریف آوردند. به او گفت: من یک کتاب دارم «گناهان کبیره» یک کتاب هم دارم کتاب «قلب سلیم» بگو صاحب «قلب سلیم» آمد. گفت صاحب «گناهان کبیره» آمد. یعنی گاهی وقت ها افرادی هم خراب می کنند. به هر حال انسان حق ندارد چیزی برای خودش، حتی برای اولادش، مادر حق دارد وقتی مهمان دارد بگوید این دختر من، رفوزه شده است، تجدید شده است، این دختر من چنین کرده است؟... حق ندارد. مادر است ولی حق ندارد دخترش را بشکند. پدر حق ندارد پسرش را بشکند. استاد حق ندارد شاگردش را بشکند. هر چیزی که باعث ضربه و شکست به فرد و جامعه بشود، داخلی و خارجی، فردی و بین المللی در اسلام حرام است.

  ادامه مطلب
عزت در سایه اسلام,متن مسابقه درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن درسهایی از قرآن,متن مسابقه درسهایی ازقرآن,متن درسهایی ازقرآن,متن مسابقه درس هایی از قرآن,متن مسابقه درس هایی ازقرآن,متن درسهای از قران,متن درس هایی ازقرآن,متن درس هایی از قرآن,
عزت در سایه اسلام، عزت درسایه اسلام، متن درس هایی از قرآن، متن درس هایی ازقرآن، متن درسهای از قران، متن درسهایی از قرآن، متن درسهایی ازقرآن، متن مسابقه درس هایی از قرآن، متن مسابقه درس هایی ازقرآن، پاسخ درس های از قرآن

 




تاریخ: جمعه 7 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

جایگاه نماز در قرآن

تاریخ پخش: 29/08/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در جلسه‌ای راجع به نماز صحبت کردیم. امتیاز نماز بر همه عبادت‌ها. قرآن یک آیه دارد می‌فرماید: «وَ أَوْحَیْنا» یعنی وحی کردیم. «إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ» کارهای خیر، بعد می‌گوید: «وَ إِقامَ الصَّلاة» (انبیاء/73) ما به کارهای خیر وحی کردیم. بعد می‌گوید: به نماز وحی کردیم. مگر نماز جزء کار خیر نیست؟ نماز هم جزء کار خیر است. اما خدا اسمش را جدا می‌آورد. پیداست حساب نماز از همه عبادت‌ها جداست.
1- ذکر نام نماز، به صورت جداگانه
آیه‌ی دیگری داریم که می‌گوید: کار خیر انجام دهید، بعد می‌گوید: نماز. در چند جای قرآن، نماز را خدا از کار خیر جدا کرده است. یکوقت شما روضه می‌خوانی یک پرچم هم می‌زنی، دعوت هم می‌کنی. بنر و تابلویی هم می‌زنی. یکبار هم در خانه یک نفر می‌روی و می‌گویی: آقا منزل ما روضه تشریف بیاورید. پیداست این یک نفر با باقی افراد فرق دارد. یک دعوت عمومی است و یک دعوت خصوصی است.
«قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی» (انعام/162) نُسُک به معنی عبادت است. حضرت ابراهیم می‌گوید: نماز من و عبادت من... نماز هم جزء عبادت است. ولی می‌گوید: نه! اسم نماز را جدا ببر.‏ جای دیگر هم هست همه را با «واو» و «نون» می‌گوید. مثلاً می‌گوید: «موتون» با وا و نون. ولی به نماز که می‌رسد می‌گوید: «موقیمون»، می‌گوید: «موقیمین». اینجا از نظر ادبیات عرب می‌گوید: «اعنی» یعنی من عنایت خاصی روی اقامه نماز دارم. حالا من کار ندارم... این حرف‌ها به درد فارس‌ها نمی‌خورد. در یک کلمه حساب نماز از همه عبادت‌ها جداست. شهری و دهاتی و فقیر و غنی ندارد. حج برای اغنیاست. خمس و زکات برای اغنیاست. روزه برای آدم سالم است. ولی مسأله نماز هیچ قیدی ندارد.
مسوؤلین فرهنگی، ما حدود دوازده میلیون بچه مدرسه‌ای و حدود پنج میلیون هم دانشجو داریم. پنج میلیون و دوازده میلیون، هفده میلیون می‌شود. حدود یک میلیون هم معلم داریم. آمار اساتید دانشگاه را دقیق نمی‌دانم. با طلبه‌ها و تربیت معلم‌ها شاید حدود بیست میلیون شود. ما کسانی را داریم که مشغول تحصیل یا در حوزه یا در دانشگاه هستند.


ادامه مطلب

 




تاریخ: شنبه 1 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی
ارسال توسط مهدی

اقامه نماز مهم ترین معروف
تاریخ پخش:  22/08/93
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ضمن عذرخواهی از تأخیر، بحث ما در این جلسه این است که چون جلسه قبل راجع به امر به معروف صحبت کردیم. در قرآن کلمه امر راجع به معروف آمده است اینکه می گوید: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف‏» (لقمان/17) هم راجع به نماز آمده است. می فرماید: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف‏»، «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاة» (طه/132) «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» در قرآن داریم، «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاة» (مریم/55) هم «وَ أْمُرْ» داریم هم «یَأْمُر» داریم معنایش این است که آن معروفی که از همه برجسته تر است و باید به آن تکیه کنیم نماز است. مسأله نماز را از چند زاویه می خواهیم بررسی کنیم. که چقدر مهم است و چطور وارد کار بشویم. من یک کتابی نوشته ام، امروز از چاپ بیرون آمده است. این که تبلیغ می کنم، چون تبلیغ شخص خودم نیست. من مشهور هستم، پول هم نمی خواهم، چون هر کس کتاب من را بخواهد چاپ کند، خودش چاپ کند، حق چاپ محفوظ نیست. و لذا بعضی از کتاب های من را مثلاً چهارصدهزار نسخه چاپ کرده اند و من خبر هم نداشته ام. اگر کسی قصد فروش نداشته باشد، حق دارد... منتها یک پنجاه شصت راه پیدا کردیم که چطور نماز را ترویج کنیم. من اصل نماز را از این پنجاه شصت راه، پنج شش موردش را در این نیم ساعت می خواهم بگویم. نیم ساعت که بیست و هشت دقیقه! صلواتی ختم کنید تا...
مسأله نماز را ما به چند دلیل باید مورد توجه قرار بدهیم.
1- اهمیت نماز از نظر خداوند و اولیای خدا... از نظر وظیفه حکومت، از نظر وظیفه والدین، از نظر وظیفه آموزش و پرورش، از نظر وظیفه صدا و سیما، از نگاه انقلابی، از نظر قانونی... از هر نظر برای ما مهم است.
1- اقامه نماز، اولین وظیفه پیامبران در جامعه
از نظر خداوند که در قرآن به موسی می گوید: اولین وظیفه تو نماز است. وقتی که خدا می گوید: موسی! تو از الان پیغمبر شده ای، می گوید: خوب پیغمبر شده ام چه کنم؟ می گوید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» (طه/14) بعد از جمله ای که خدا به موسی می گوید: پیغمبر شدی، می گوید: اولین وظیفه ات: «أَقِمِ الصَّلاةَ» هیچ واجبی به اندازه نماز مورد عنایت نیست. حدود هشتاد بار کلمه «صلاة» نام برده شده است. غیر از کلمه «صلاة» یعنی نماز، کلمه «ذکر» چندبار، کلمه «عبادت» چند بار، کلمه «سبح، یسبح، سبحان الله، تسبیح» ذکر و عبادت و کلمه ی قنوت. یعنی غیر از لفظ «صلاة» کلمات دیگر هم آمده است که مجموعه اش اهمیت نماز است. نماز نخی است بین خلق و خالق! نماز نخی است بین اول تاریخ و آخر تاریخ، یعنی از آدم تا خاتم، نماز نخی است بین زمین و آسمان، زمین زلزله می شود، می گویند نماز آیات بخوان! آسمان باران ندارد، می گویند: نماز باران بخوان، بین زمین و آسمان! نخی است از زایشگاه تا قبرستان! زایشگاه بچه به دنیا می آید، در گوشش «حی علی الصلاة» اذان بگو، در قبرش هم که می گذارند می گویند: «الصلاة» باید دید این چیست. حقیقت نماز چیست؟ ذاتش را بخواهید من هم نمی دانم. ما هم از آثار می فهمیم. ما هر چه هم که نگاه کنیم، جاذبه ی زمین پیدا نیست. بگوییم: آن است! یک چیزی مثل آرد است، مثل گردنخودچی است، او او او او جاذبه است! نه! جاذبه دیدنی نیست، ولی از افتادن سیب پی می بریم که جاذبه هست. روح نماز چیست؟ نمی دانم، ولی از این که اصرار می کنند، می گوید اگر همه کارهایت خوب باشد، ولی نماز نخوانی، کل کارهایت لغو است، یعنی مثل تمبر است؛ اگر بهترین نامه ها را بنویسی، تا تمبر به آن نچسبانی، نامه به مقصدی که می خواهی فرستاده نمی شود. ما از این عنایت هایی که به نماز شده است، مثلاً برای دو رکعت نماز باید سی تیر بخورد؟ روز عاشورا امام حسین(ع) دو رکعت نمازی که خواند، سی تیر به سویش رها کردند. این چیست که سی تیر به سمت امام حسین(ع) رها بشود، ولی دست از نماز برندارد. آن وقت انسان به قدری سقوط کند، یک کسی سی تیر می خورد و از نماز دست بر نمی دارد، یکی هم می گوید: چون لاک زده ام پس نمازم باشد، بعداً می خوانم. یعنی یک نفر خدا را به لاک انگشت می فروشد، یک کسی سی تیر می خورد. این پیداست که یک چیزهایی در نماز است. شب تاسوعا، شب عاشورا بنا شد حمله بشود، امام حسین(ع) فرمود: جنگ برای فردا! امشب شب عاشورا است، من می خواهم امشب را هم نماز بخوانم. «انی احب الصلاة» من نمی فهمم چیست، حدیث داریم اولین گناهی که بشر می کند و خدا می خواهد به او سیلی بزند، سیلی خدا این است که انسان قدر نماز را نمی داند چیست. از نظر خدا و پیغمبر حرف ندارد.


ادامه مطلب

 




تاریخ: جمعه 23 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

امام سجاد(علیه السلام) و صحیفه سجادیه

تاریخ پخش: 15/۰۸/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را دوازدهم محرم که شهادت امام سجاد(ع) هست، یعنی در سال های بعد، نه یعنی اینکه روز عاشورا امام حسین شهید شد، بعد از دو روزش امام سجاد. سال های بعد، دوازدهم محرم. راجع به امام سجاد(ع) یک چند دقیقه ای، بیست و هفت و هشت دقیقه ای که داریم می خواهیم صحبت کنیم. عرض کنم که... امام سجاد(ع) در یک شرایط خفقانی بود. امام حسین(ع) را شهید کردند. خود امام سجاد(ع) اسیر شد. سخنرانی ممنوع! کلاس درس ممنوع! نماز جمعه ممنوع! چاپخانه نیست! بوق نیست! رادیو و تلویزیون نیست! یک حدیثی من دیروز دیدم منقلب شدم.
1- مظلومیت امامان در میان مردم
امام سجاد(ع) یک روز فرمود در مکه و مدینه بیست نفر نیستند که من را دوست داشته باشند. خیلی مظلومیت است. یک مرتبه مردم برگشتند. در غدیر خم ده ها هزار نفر دیدند که پیغمبر(ص) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» اما بعد از غدیر خم، بعد از هفتاد روز از آن که تقریباً پیغمبر از دنیا رفت، حدوداً هفتاد روز، بعد از هفتاد روز پیغمبر از دنیا رفت، علی بن ابی طالب را کشاندند به مسجد! دیروز دیدم حدیث می گوید که «مدوا یده» جمعیت ریختند و دست علی را کشاندند. که بیعت کن! «بایع، بایع» بیعت کن با خلیفه اول! «و قبض یده» حضرت امیر مرتب دستش را پیش می کشید و آن ها دستش را کشاندند. یک مرتبه همه مسجد شعار دادند، «و صیح فی المسجد» «و صیح» یعنی صیحه! در مسجد صیحه ای بلند شد. «بایع، بایع» بیعت، بیعت! یک چنین شرایطی برای حضرت علی(ع) بود. بیست و پنج سال خانه نشینی، چهار سال و خورده ای هم که حکومت در دستش بود، جنگ های مختلف، مشکلات مختلف، امام حسن آن رقم، امام حسین این رقم، امام سجاد... این جمله از امام سجاد(ع) است. در مکه و مدینه بیست نفر ما طرفدار نداشتیم.
2- بهره گیری از شیوه دعا برای بیان معارف دینی
حالا ببینید چطور باید این مکتب تشیع را حفظ کند. چند تا راه هست. یکی اینکه حرف هایش را دعا می زد. مثلاً می دید مردم به خلیفه و کسانی که مدعی اسلام هستند، کار به جایی رسید که یک روز یکی از خلفای بنی امیه مست بود. در فیلم هم نشان دادند. نماز صبح را سه رکعت خواند. به او گفتند: سه رکعت خواندی! گفت: امروز من حالم خوب است، بخواهید بیش تر هم بخوانم، می خوانم. یعنی امام جماعت مست از دودمان بنی امیه!

 
ادامه مطلب



تاریخ: شنبه 17 آبان 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

 

 


درسهایی از قرآن موضوع:     نظارت در قرآن(2)

تاریخ آغاز:1393/6/25


تاریخ پایان:1393/7/30

  همچنین می توانید با ارسال عدد 5رقمی "13123" به شماره پیامک ۳۰۰۰۱۱۴ در مسابقه پیامکی بصورت جداگانه شرکت کنید

 

 




ارسال توسط مهدی

لینک پاسخ سوالات مسابقه

 

 آثار و برکات عزاداری

تاریخ پخش: 01/08/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که پای تلویزیون هستند زمان پخش دو شب مانده به محرم است. یک بحثی برای محرم داریم اهمیت عزاداری، برکات عزاداری، آفات و نقاط ضعف عزاداری. اول که جواب وهابی‌ها را باید بدهیم این است که آنها عزاداری را بدعت می‌دانند. می‌گویند: عزاداری نداریم. باسمه تعالی! داریم، شما سواد ندارید. کدام آیه برای عزاداری است.
1- گرامیداشت یاد مظلوم در قرآن
خدا اول روضه خوان است. برای دخترهای مشرک روضه خوانده است. چون در زمان جاهلیت مشرکین دخترانشان را زنده به گور می‌کردند. آیه با یک ریتم ویژه نازل شد. ریتم «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت‏» (تکویر/۱) از ریتم‌های ویژه است. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَ‌تْ، وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَ‌تْ، وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَ‌تْ، وَإِذَا الْعِشَارُ‌ عُطِّلَتْ» (تکویر/۱-۴) اصلاً ریتم دارد. ریتم استثنایی دارد که طرف خوب تشنه شود. مثل اینکه کسی وارد می‌شود بگویی: اگر فردا آمدم، اگر فردا چنین شد. اگر فردا... اگر فردا... می‌گویم: خوب بگو. باقی‌اش را بگو. اگر شد چه؟ اگر چنین شد، اگر چنین شد، اگر... اگر... بعد روضه می‌خواند. می‌گوید: «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ، بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/۸ و۹) این دختر چه گناهی کرده که او را کشتی؟ مسلمان‌ها که دختر در گور نمی‌کردند. مشرکین دختر را در گور می‌کردند. ولی خدا برای دختر مشرک روضه خوانده است. ولو مشرک است اما مظلوم است. یعنی باید جامعه به نفع مظلوم نعره بکشند. این عقب نشینی اسرائیل در ماجرای غزه به خاطر این است که از شرق و غرب دنیا آمدند کودک کشی اسرائیل را مطرح کردند. اسرائیل دید عجب از در و دیوار علیه این کار او جوشید و عقب نشینی کرد. درست است غزه مقاومت کرد، اما فشارهای دنیا هم رویش بود.
آقایان وهابی شما می‌گویید: در قرآن عزاداری نداریم. خداوند در سوره «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت‏» برای دختر مظلوم ولو مشرک هم هست، می‌گوید: «بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ». بهترین آیه است و دلیل بر این است که انسان باید مظلومیت‌ها را فریاد بکشد. این برای مشرکین.

اما برای مؤمنین، قرآن در هفت آیه از سوره تکویر «اذا» می‌گوید. بعد از این سوره‌ای به نام سوره‌ی بروج است. در سوره‌ی بروج خداوند برای مؤمنین می‌گوید: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوج‏» (بروج/۱) قسم به آسمان با ستاره‌ها. «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُود» (بروج/۲) قسم به روز میعادگاه و قیامت. «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُود» (بروج/۳) بعد که قسم می‌خورد می‌گوید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود» (بروج/۴) اخدود به معنی دره است. مرگ بر اصحاب دره. اصحاب دره چه کسی بودند؟ یک دره پر از آتش درست کردند. مؤمنین را در آتش می‌انداختند. می‌نشستند و سوخته شدن مؤمنین را با چشم تماشا می‌کردند. اینها مظلوم بودند. به جرم ایمان در آتش سوختند. خدا می‌گوید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود» مرگ بر اصحاب اخدود. «النَّارِ ذاتِ الْوَقُود» (بروج/۵) یک آتش شعله‌ور راه انداختند، «إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُود» (بروج/۶) سر دره نشستند، «وَ هُمْ عَلى‏ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُود» (بروج/۷) شاهد سوختن مؤمنین بودند. چه گناهی کردند؟ «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمید» (بروج/۸) گناه اینها این بود که ایمان آوردند. پس خداوند هم برای مشرک و هم برای مؤمن چون مظلوم است، مظلوم یابی ارزش است و ما کار به شیعه و سنی نداریم. شیعه استدلال خودش را دارد. سنی هم راه خودش را می‌رود. اما هرکس مظلوم شد، باید به نفع مظلوم فریادزد. امیرالمؤمنین فرمود: «کُونَا لِلظَّالِمِ‏ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا» (نهج‌البلاغه/ص۴۲۱) به نفع مظلوم باشید. نمی‌گوید: «کُونَا لِلظَّالِمِ‏ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ المؤمن عَوْنا».

 


ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

 

 

نظارت در قرآن(2)
تاریخ پخش: 24/07/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحث ما نظارت است. یک جلسه صحبت کردیم. این جلسه دوم است که انشاءالله می‌خواهیم نکاتی را راجع به نظارت بگوییم. نظارت قوی علامت اقتدار نظام است. کشوری که مقتدر است نظارتش هم قوی است. اگر نظارت نباشد هرکس هر کاری کند، کسی به کسی نیست.
زمان جنگ شب‌ها لامپ‌ها را خاموش می‌کردند که هواپیمای دشمن منطقه را شناسایی نکند. تاریکی بود. من داشتم می‌رفتم به یک نفر رسیدم او را می‌شناختم، دیدم در تاریکی صدای خروس درمی‌آورد. گفتم: چرا صدای خروس درمی‌آوری؟ گفت: تاریکیه کی به کیه! اگر نظارت نباشد، هرکسی هرکاری بخواهد می‌کند. نظارت نشانه اقتدار است. برای حفظ قانون لازم است. عامل تقوا است. جلوگیری از خلاف شرع، خلاف قانون و هرج و مرج است. وسیله نظم است. مانع هرج و مرج است. عامل پیشگیری است.
1- نظارت، حافظ قانون و ضابطه
نظارت مانع اجتهاد در مقابل نصّ است. بعضی‌ها با اینکه قانون می‌گوید: باید این پول خرج این شود. به سلیقه خودش برمی‌دارد خرج یک کار دیگر می‌کند. اجتهاد در مقابل نصّ! بالاخره آن پولی که تعیین کرده خرج این کار شود، ممکن است من اشتباه باشم، نمی‌گوییم که همه مصوبات حق است، ولی بالاخره اگر هم عصمت در کار نیست، اینهایی که قانون تصویب می‌کنند معصوم نیستند. ولی حرفشان حجت است. برای شورای نگهبان حجت است. مثل دکترها! دکترها معصوم نیستند. ممکن است یک قرص اشتباه هم بدهند. ولی حرف دکتر حجت است. حتی مراجع تقلید هم که مریض می‌شوند و دکتر می‌روند هرچه گفت، گوش می‌دهند. دکتر عصمت ندارد ولی حجت دارد. این پول باید اینجا خرج شود. آقا من تشخیص دادم باید اینجا خرج شود. شما بی‌خود تشخیص دادی! حرف شما حجت نیست. اگر یک دکتری حتی قرص اشتباهی به من داد، خوردم و مردم روز قیامت رو سفید هستم. چون حرف حجت داشتم. اما اگر به سلیقه خودم یک کاری را بکنم، ولو درست باشد، ممکن است کسی بگوید: این قرص را بخور، خوب می‌شوی. خورد و خوب هم شد. اما در عین حال مردم می‌گویند: به حرف چه کسی گوش دادی؟ به چه دلیل این قرص را خوردی؟ ما باید قانون را حفظ کنیم. قالب نباید به هم بخورد.
اگر خانمی به دلیلی نمی‌تواند نماز بخواند، نماز در ماه چند روز بر او واجب نیست. می‌گوید: درست است ولی برای اینکه قانون نشکند، وقت نماز بنشین، سبحان الله والحمدلله بگو. عید قربان حاجیانی که سفر اول مکه می‌روند باید سرشان را بتراشند. حالا اگر یک حاجی کچل بود، می‌گویند: یک تیغ بردارید به سر کچلش بمالید. یعنی قالب را حفظ کنید. بچه ختنه کرده به دنیا آمد. باز می‌گویند: تیغی بردارید و همانجا بکشید، که قالب حفظ شود. قانون باید حفظ شود. این حفاظت با نظارت و تذکر و اینها است.

 


ادامه مطلب

 




ارسال توسط مهدی

 

خطر بازگشت امت به جاهلیت
تاریخ پخش: 17/07/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث شبی پخش می شود که شب تولد امام هادی(ع) است. نیمه ماه ذی الحجه! بعد از عید قربان، سال سی و چهارم درسهایی از قرآن و مسابقات بیست و سومین سالگردش است. این کار که خوب درآمده است، چون من دستم در کار نبوده است. چون اگر دست من بود، معلوم نبود انقدر خوب باشد. یک فرهنگی با فضیلتی در کلاسش از بحث های ما سؤال طرح کرد، بعد این را توسعه داد، از کلاس به مدرسه، از مدرسه به منطقه، از منطقه به تهران و از تهران به همه ی ایران، الان دو سه میلیون علی التناوب ما بیننده داریم. که چون می خواهد سؤالات را جواب بدهد، دل می دهد، وقتی دل می دهد، زیاد یاد می گیرد. من چند هزار ساعت در ماشین نشسته ام، چون دل نداده ام، هنوز رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل می دادم راننده شده بودم. این نگاهی که آدم دل بدهد، خیلی چیز یاد می گیرد. کار بسیار با برکتی است و من از همه شماها و موسس این کار و از آموزش و پرورش و صدا و سیما، برادران عزیزی که در دفتر ترویج طراح و مجری و مبلغ این کار بوده اند، تشکر می کنم، خوب من هیچ نقشی در این زمینه ندارم و فقط بحث های خودم را اجرا می کنم، منتها این ها آمده اند، از این پوست پرتقال مرباهای مختلف درست کردند. البته پوست پرتقال نیست، چون حرف های من از قرآن است، هر چه از من است، پوست پرتقال است. بحث امروز چیست؟ چون در آستانه عید غدیر است من یک بحث مهمی را می خواهم بگویم که تا به حال نشنیده اید، بیست دقیقه گوش بدهید، خیلی مطلب گیرتان می آید. اگر کسی از شما سؤال کرد، یعنی چنین دل بدهید که بتوانید نقل کنید. چنین دل بدهید که بتوانید نقل کنید. چطور حدود صد هزار نفر همه در غدیر خم یکباره عوض شدند؟ من نمی توانم... یک کسی آمد و گفت من نمی توانم قبول کنم غدیر خمی باشد، ده ها هزار نفر بشنوند «من کنت مولاه فعلی مولاه» یکباره بعد از دو ماه همه چیز عوض شود. سؤال این است. من سؤال را می نویسم روی آن فکر کنید. آن وقت جوابش را از قرآن می گویم.
بسم الله الرحمن الرحیم. چگونه ده ها هزار نفر برگشتند؟!!
1- فراموش کردن غدیر پس از رحلت پیامبر
اگر کسی گفت یک بچه شیعه باید جوابش را بلد باشد.
جوابش را از قرآن بگوییم. بالاخره درسهایی از قرآن است دیگر و من هم معلم قرآن می خواهم باشم. اول حساب کنیم که پسر پیغمبر باید خوب باشد، یا غیر پسر پیغمبر؟ کدام ها لازم تر است خوب باشند؟ همه باید خوب باشند، منتهی بین پسر پیغمبر و دیگران، کدام ها اولویت دارند که باید حتماً این ها خوب باشند؟ پسر پیغمبر!
پسران پیغمبر در ماجرای یوسف! پسران پیغمبر یوسف را در چاه انداختند. وقتی پسر پیغمبر بیاید و بگوید که یوسف را باید حذفش کنیم. از جلوی چشم بابا باید حذفش کنیم. یا او را بکشیم، یا در چاه بیاندازیم. وقتی پسر پیغمبر این کار را می کند، خوب در غدیر خم که پسر پیغمبر نبودند. این یک مورد.
دوم! دوم اینکه اگر کسی باید قدردانی کند، برادر مهم تر است که قدردانی کند یا غریبه ها؟ برادر در اولویت است. برادران یوسف برادر بودند گفتند یوسف نباشد. در غدیر خم برادر حضرت علی نبودند. اگر در قرآن دیدیم که برادر برادر را حذف می کند، پس راه باز می شود که آن هایی هم که برادر نیستند، علی را بگویند: حذف!

سوم! از یوسف ذره ای لطمه ندیده بودند، آخر یوسف کاری به برادرها نداشت. با اینکه هیچ لطمه ای ندیده بودند، گفتند: حذفش کنیم. از حضرت علی(ع) در جبهه ها لطمه دیده بودند. «احقاداً بدریةً و خیبریةً و حنینیةً» حضرت علی(ع) در جبهه پدران مشرک این ها را کشته بود.


ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

آداب گفتگو و مناظره
تاریخ پخش: 10/07/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را بینندگان پای تلویزیون زمانی گوش می‌دهند که شهادت امام باقر(ع) است و من امروز در مورد گفتگوی علمی، کرسی  آزاد اندیشی، مناظره، شیوه گفتگو و مناظره صحبت می کنیم. چون الآن دیگر خیلی بحث‌ها رسمی و غیر رسمی است. او در مغازه‌اش نشسته و یک چیزی می‌گوید، او یک چیزی می‌گوید. با هم گفتگو می‌کنند. آداب گفتگو و مناظره!
1- نقش امام باقر(علیه السلام) در احیای اسلام
بحث ما درباره آداب گفتگو به مناسبت شهادت امام باقر است. چون در میان امامان ما اولین امامی که توانست حوزه علمیه را راه بیاندازد، امام باقر بود. حضرت امیر ۲۵ سال در خانه نشست. چهار، پنج سال هم که حکومت دستش بود، جنگ نهروان و صفین و قاسطین و مارقین و ناکثین بود. به امام حسن هم حکومت ندادند. امام حسین هم در کربلا شهید کردند. امام سجاد هم در دوره خفقان بود. بنی امیه تا روی کار بود، امامان ما نتوانستند حوزه‌ای تشکیل بدهند. بنی امیه تضعیف شد و سقوط کرد. بنی عباس روی کار آمد. بنی عباس می‌خواستند به مردم بگویند: ما با اهل‌بیت خوب هستیم. اینها یک مقداری آزادی دارند. امام باقر حوزه علمیه را راه انداخت. کلمه‌ای که می‌گویند: باقر، به قول امروزی‌ها باقر یعنی پژوهشگر و تحقیق، باقر به قول امروزی‌ها یعنی پژوهش. یعنی شکافتن مطلب، همینکه امروز می‌گویند: انرژی هسته‌ای. یعنی ما بتوانیم از یک سری چیزها، یک چیزهایی را...
به عوام که می‌گویند: نفت چیست؟ می‌گویند: همین که در چراغ است. اما دنیای پتروشیمی این نفت را شکافت. از درون نفت صدها مواد استخراج کرد.
نوک کشتی و قایق تیز است چون می‌خواهد آب را بشکافد. نوک هواپیما این رقمی است. چون می‌خواهد هوا را بشکافد. باقرالعلوم یعنی درون علم را می‌شکافد و از آن یک چیزهایی درمی‌آورد.
2- دعوت برمبنای حکمت و اخلاق حسنه
موضوع بحث ما آداب مناظره و گفتگو است. بسم الله الرحمن الرحیم. آداب گفتگو و مناظره! قرآن می‌فرماید: «ادْعُ»  دعوت کن، «إِلى» به سوی،‏ «سَبیلِ رَبِّکَ» (نحل/۱۲۵) به راه خدا دعوت کن. «بِالْحِکْمَةِ» حکمت، دیگر چه؟ «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» این آیه قرآن است. دیگر چه؟ «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ» این آیه قرآن است. یعنی اگر می‌خواهی کسی... می‌خواهی بچه‌ات را به نماز دعوت کنی. یک پسری، دامادی، همسری، عروسی داری کج می‌رود.

به راه خدا با منطق دعوت کن. استدلالی حرف بزنیم. موعظه حسنه معنایش معلوم است. یعنی خیرخواهی که نیکو باشد. با نیش و نوش، با تحقیر و مسخره نباشد. منتهی جدال با مخالف است. چون این خودی است. این هم خودی است. این خودی نیست در مقابل ما رقیب است. گارد گرفته، این ضد ما است. می‌گوید: چون ضد تو است، اگر این حسنه است، آن کسی که مخالف تو است باید احسن باشد. مثل سکنجبین، اگر می‌چشی می‌بینی سرکه‌اش زیاد است، شکرش را زیاد کن. چون آن کسی که رقیب ما است گارد گرفته و مخالف است. آنوقت شما در برابر مخالف، به جای حسن باید سراغ شیوه احسن بروید.

 
ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

تعلیم همراه با تربیت

 

تاریخ پخش: 03/07/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را در مهر ۹۳، آغاز سال تحصیلی و در آستانه شهادت امام جواد تماشا می‌کنند. بحث ما تعلیم و تربیت است. در مورد امام جواد یک جمله بگویم که به تعلیم و تربیت هم می‌خورد. اینکه ما در خانه‌هایمان در تعلیم و تربیت فکر می‌کنیم که اگر یک بچه ترسو و ذلیل و آرام بود، می‌گوییم: بچه مؤدبی است. اما اگر بچه در روی ما ایستاد و حرف ما را نقد کرد، می‌گوییم: بی‌ادب!
1- تربیت فرزندان شجاع و غیور
امام جواد کوچک بود. در کوچه با بچه‌های دیگر بود. مأمون‌الرشید آمد برود، همه بچه‌ها گفتند: خلیفه می‌آید فرار کردند. این پسر کوچولو ایستاد. مأمون گفت: تو چرا فرار نکردی؟ گفت: من کاری نکردم که بترسم. کوچه هم تنگ نیست از آن طرف برو. گفت: پسر چه کسی هستی؟ بعد خود مأمون گفت: امام رضا است که باید بچه‌اش را این رقمی تربیت کند. که کوچولویش هم در روی من می‌ایستد و خودش را نمی‌بازد. بچه‌ها باید طوری باشند که جسور باشند منتهی جسارت...
ما دو رقم حیا در حدیث داریم. «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ‏ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ» (کافی/ج۲/ص۱۰۶) بعضی حیاها براساس عقل است. بعضی حیاها هم براساس حماقت است. بچه خجالتی خوب نیست. بچه‌ای خوب است که با منطق بایستد و حرف خودش را بزند. بگوید: نظر من این است. اینکه ما بچه را تحقیر کنیم، یک پیامی برای آموزش و پرورش و همه پدر و مادرها دارد.
2- نهی از منکر، حق فرزندان نسبت به بزرگ ترها
خدا در قرآن می‌گوید: لقمان! به پسرش می‌گوید: «یا بُنَی‏» آقازاده کوچولو! «أَقِمِ الصَّلاةَ» (لقمان/۱۷) نماز بخوان. جای دیگر می‌گوید: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ» (بقره/۴۳) «اقاموا، آتوا»، «یقیمون، یوتون» نماز و زکات در ۲۷ آیه به هم چسبیده است. اما بچه که پول ندارد زکات بدهد. می‌گوید: «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/۱۷) تو بچه کوچولو هم باید امر به معروف کنی. «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» منکر دیدی، برخورد کن. لقمان می‌گوید: بچه من باید بی‌تفاوت نباشد. خوبی را احسن بگوید، بدی را بیخود بگوید. اینکه بگوییم: این بچه خوبی است. کار به هیچکس ندارد. هرکس هر کاری می‌کند این سرش پایین است. سیب زمینی هم همینطور است. سیب زمینی هم بغلش راست بگویی یا دروغ بگویی بی رگ است. بچه‌های ما نباید مثل سیب زمینی باشند. «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ»

با بچه باید مشورت کرد. حضرت ابراهیم وقتی مأمور می‌شود بچه‌اش را بکشد، می‌گوید: «یا بُنَیَّ»، «إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُک‏» (صافات/۱۰۲) من پی در پی در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم. «فَانْظُرْ» نظر بده. «ما ذا تَرى» رأی تو چیست؟ نظر تو چیست؟ می‌گوید:‏ «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» خدا گفته معطل نشو. چون اول مهر است می‌خواهم بگویم. آموزش و پرورش باید علم را همراه با تربیت، همراه با ادب، همراه با خدمت، همراه با اخلاص، اینها را با هم تزریق کنند. وگرنه اگر کله بچه پر از فرمول‌هایی شد و نمره بیست آورد و دانشگاه هم رفت، اما روحیه ضعیف است. به او می‌گوییم: این کلمه حق را بگو، می‌گوید: من خجالت می‌کشم. به او می‌گوییم: برو اینجا کمک کن. می‌گویم: رویم نمی‌شود. این از درون پوک است ولو کله‌اش باد کرده است، اما تمام بدنش ضعیف است. بچه سالم این است که همه چیزش با هم...

 
ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

نظارت در قرآن

 

تاریخ پخش: 20/06/93

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

 

جلسه در دیوان محاسبات تشکیل شده است. بحث ما نظارت است؛ که نظارت اعضای خانواده بر یکدیگر، نظارت پدر بر بچه‌ها، مادر بر بچه‌ها، نظارت معلم بر شاگردان و استاد دانشگاه بر دانشجوها، نظارت عمومی، خصوصی، فنی، مالی، فکری، اخلاقی، بحث نظارت و بازرسی است. من خودم باور نمی‌کردم اینقدر نکته یاد بگیرم. اصل نظارت را با هفتاد تذکر در دو نیم ساعت می‌گوییم. هر نیم ساعتی سی تذکر را می‌گوییم.

 

1- خداوند، اولین ناظر بر کارهای ما

 

اول اینکه باید بدانیم کل هستی از نظر قرآن دارند نظارت می‌کنند. خالق هستی نظارت می‌کند. آیات زیادی داریم. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد» (فجر/۱۴) خدا در کمینگاه است. «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُون‏» (یونس/۱۴) ما کارهای شما را زیر نظر داریم. «فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا» (طور/۴۸) کارهایت زیر نظر من است. «إِنَّنی‏ مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏» (طه/۴۶) خدا به موسی و هارون می‌گوید: من تمام ریز و درشت کارهای شما را می‌بینم. «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُن‏» (غافر/۱۹) نه چشم را می‌بینم. زیر چشم هم با چه نیتی نگاه می‌کنی، می‌دانم. این بینش، به قول امروزی‌ها جهان‌بینی، این دید و عقیده، که ما زیر نظر خدا هستیم. خیلی عامل کنترل است. خدا گفته: شهیدم، شاهدم، خبیرم، رقیبم، «خبیر، شهید، رقیب، علیم» نه تنها ظاهر را می‌بیند، باطن را هم می‌بیند.

 

ما جایی می‌رویم بازرسی کنیم، نظارت کنیم پوست کار را می‌بینیم. آدم پوست این ساختمان را می‌بیند. مغزش را نمی‌بیند. تازه اگر مغزش هم خوب باشد، نیتش چه نیتی است؟ «لِیَسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِم‏» (احزاب/۸) ممکن است کسی راست بگوید، اما صداقت نداشته باشد. آدم‌هایی تقوا دارند، اما تقوایشان هم بی‌تقوایی است

 
ادامه مطلب




ارسال توسط مهدی

کرامت در قرآن(2)
 
تاریخ پخش: ۱۳/۰۶/93
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
 
 عزیزان بحث را در آستانه‌ی تولد امام رضا(ع) می‌بینند. ذی القعده سال ۹۳ است. از توفیقاتی که خداوند به ایرانی‌ها داده است، همین توفیق زیارت امام رضا است، که ثواب زیارت امام رضا به گفته امام جواد، از ثواب زیارت امام حسین بیشتر است. من این را از یکی از علما پرسیدم: چرا ثواب زیارت امام رضا از ثواب زیارت کربلا بیشتر است؟ ایشان اینطور گفت: امام حسین را چهار امامی‌ها هم و شش امامی‌ها زیارت می‌کنند. ولی امام رضا را فقط دوازده امامی‌ها زیارت می‌کنند. بازی فوتبال هرچه به آخر می‌رسد، فینالش مرغوب‌تر می‌شود. امامان هم هرچه «تَوَلَّیْتُ‏ آخِرَکُمْ‏ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَکُم‏» (عیون الاخبار الرضا/ج۲/ص۲۷۶) اینکه انسان به همه دین ایمان داشته باشد.
 
اسم این را دهه کرامت گذاشتند و من هم راجع به کرامت حرف‌هایی را دارم، مقداری را جلسه قبل گفتم، مقداری را هم این جلسه می‌گویم.
 
موضوع بحثمان، بسم الله الرحمن الرحیم، کرامت است. کرامت خداوند بر مردم کرامت رسول خدا، کرامت امامان معصوم، کرامت مردم نسبت به مردم، کرامت مردم نسبت به کل هستی. نمونه‌های کرامت، اینها سرفصل‌هایی است که می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم.



ادامه مطلب

نوع مطلب : متن مسابقه قرآنی ، 
برچسب ها : متن درسهای از قران، متن مسابقه درس های از قرآن، متن مسابقه درس های از قران، متن مسابقه درسهای از قرآن، متن مسابقه درسهای از قران، درس های از قرآن، درسهای از قرآن،




تاریخ: شنبه 15 شهريور 1393برچسب:کرامت در قرآن(2),
ارسال توسط مهدی

 

 کرامت در قرآن(1)
تاریخ پخش: ۰۶/۰۶/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
 بحث در دهه‌ی کرامت پخش می‌شود. در دهه کرامت تولد حضرت معصومه، تولد شاهچراغ، تولد امام رضا، این تولدها در یک دهه قرار گرفته و اسمش را دهه کرامت گذاشتند. اسم به جایی است.
وقتی به من گفتند: صحبت کن، من گفتم: نمی‌شود تجلیل کرد. آن مقداری که ما می‌توانیم تجلیل کنیم، بیاییم یک بحث قرآنی راجع به کریم و کرامت کنیم. نمونه‌های کرامت را بگوییم. چون می‌گویند: اگر می‌خواهید در جامعه گناه کم شود، به افراد شخصیت بدهید، مردم را محترم شمارید گناه کم می‌شود. اگر من عصبانی شدم خواستم فحش بدهم... یک نفر به من گفت: آقای قرائتی تو آقا هستی! تو روحانی هستی، فوری خودم را نگه می‌دارم. توجه به من دادند که تو یک روحانی هستی، فوری خودم را نگه می‌دارم. یعنی همین که به من توجه بدهند تو روحانی هستی، نباید تند شوی، نباید حرف بد بزنی، توجه به این کنم.
1- مقام علمی حضرت معصومه علیها السلام

بحث خوبی از نظر قرآن و حدیث درآمد. منتهی یک جمله هم برای حضرت معصومه بگوییم. من به این جمله تازه برخوردم. جمعی سؤالات پیچیده و علمی داشتند. در خانه امام کاظم آمدند و در را زدند، نامه‌ها و سؤالها! حضرت معصومه(س) آمد پشت در گفت: پدرم نیست. چه کار دارید؟ گفتند: ما خیلی سؤال داریم و از راه دور آمدیم. کلی سؤال جمع کردیم. فرمود: بدهید من جواب بدهم. شما؟ گفت: بله. سؤالها را به ایشان دادند و ایشان هم نشست همه را جواب داد. این جواب‌ها را برداشتند. داشتند می‌رفتند در راه برگشت امام کاظم را دیدند. گفتند: آقا شما خانه نبودید. ما کلی سؤال داشتیم. حضرت معصومه جواب داد. گفت: دخترم جواب داده است. بدهید ببینم چه گفته است؟ نامه‌ها را گرفت و یکی یکی نامه‌ها را خواند. دید عجب جواب‌هایی داده است! آن وقت سه بار فرمود: «فداها ابوها»! این کلمه را پیغمبر برای حضرت زهرا گفت. پیغمبر(ص) (صلوات حضار) پدرش قربانش برو! «فداها ابوها»! این «فداها ابوها» عاطفی نیست که خوب ما هم به بچه‌هایمان می‌گوییم: قربانت بروم. در کوچه هم به دیگران قربان شما می‌گوییم. این مقام علمی حضرت معصومه است. اسمش را هم روز دختر گذاشتند، منتهی حالا دخترهای ما قدر خودشان را ندارند. اسلام می‌گوید: دختر خانم تو عزیز هستی، کریم هستی، ارزش داری، خودت را حراج نکن. اگر کسی خواست به تو نگاهی کند، به شرطی حق دارد نگاهت کند که تمام زندگی‌ات را اداره کند. اگر خانه، ماشین و تلفن و تمام زندگی تو را تأمین کرد، حق دارد نگاه کند. تو چرا خودت را در خیابان حراج می‌کنی؟ سیب زمینی که نیستی. طلا هستی. حجاب یعنی طلا هستی. سیب زمینی نیستی که خودت را حراج کنی. این مفت می‌گوید: سینه و دست و بازوی مرا ببینید.

 


ادامه مطلب



تاریخ: شنبه 8 شهريور 1393برچسب: کرامت در قرآن(1),
ارسال توسط مهدی

 

خطر سبک شمردن نماز

تاریخ پخش: 30/05/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

چون بیننده‌ها بحث را شبی می‌بینند که شب شهادت امام صادق(ع) هست، یک حدیث معروفی از امام صادق است که ما روز قیامت به کسانی که نماز را سبک شمرند کمک نمی‌کنیم. من این سبک شمردن نماز را دیشب مطالعه کردم، حدود سی رقم استخفاف از سی گروه نوشتم. همه اینهایی که پای تلویزیون هستند ببینند که خدای نکرده گرفتار این نباشیم.

1- محروم شدن از شفاعت اولیای خدا

موضوع: سبک شمردن نماز. «لَا یَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ» (کافی/ج3/ص270) شفاعت ما به کسی که نماز را خفیف شمارد، نمی‌رسد. استخفاف نماز را از کجا شروع کنم؟

1- عدم شناخت نماز، این برای وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و ارشاد و تبلیغات و صدا و سیما و کسانی که مسؤولین فرهنگی هستند. باید اسرار نماز را به مردم بگویند. نماز راز دارد. وقتی از امام رضا می‌پرسند چرا نماز صبح را بلند بخوانیم، مغرب را بلند بخوانیم، نماز ظهر را آرام بخوانیم؟ امام رضا فرمود: این راز دارد. صبح و مغرب در تاریک و روشنی است. داد بزن! ظهر هوا روشن است، می‌بینند. نیازی به داد زدن نیست. وقتی سؤال می‌کنند دو سجده چیست؟ می‌فرماید: سجده اول نشان دهنده این است که ما اول خاک بودیم. خاک گندم و برنج شد. گندم و برنج نطفه شد و نطفه انسان شد. سجده اول یعنی خاک بودیم. سر از سجده برمی‌داریم، یعنی به دنیا آمدیم. سجده دوم یعنی... یعنی به خاک برمی‌گردیم و می‌میریم. از سجده دوم سر برمی‌داریم یعنی قیامت می‌شود. نماز راز دارد. پر از راز و رمز است.

وقتی شما رکوع می‌روید، می‌گویید: «سبحان ربی العظیم» نمی‌گویید: «سبحان ربی الاعظم». در سجده می‌گویید: «سبحان ربی الاعلی» زور عظیم بیشتر است یا زور اعلی؟ بگویم: عالم و اعلم، کدامیک مهمتر است؟ اعلم! عظیم چون وقتی آدم خم می‌شود، هنوز تواضعش... مثل آدمی که خم می‌شود عکس می‌گیرد، نصف اتاق را می‌تواند عکس بگیرد. اما یک کسی که خوابیده عکس بگیرد، تمام سقف را عکس می‌گیرد. کسی که خم شد، خدا نزد او عظیم است. وقتی زمین خورد، خدا نزد او عالی نیست، اعلی است. در دعا داریم وقتی وضو می گیریم، صورتت را می‌شویی بگو: خدایا در قیامت بعضی از مجرمین صورتشان سیاه است، آن روزی که مرا زنده می‌کنی، رو سیاه نباشم. وقتی دست راستت را می‌شویی، دعایش این است که خدایا روز قیامت نامه عمل مرا دست راستم بده. مثل در کلانتری یا ارتش یک سرنیزه است. این سرنیزه یعنی چه؟ یعنی اینجا محل قدرت است. سر نیزه یک نشانه است.

2- نشر معارف و اسرار نماز در مراکز آموزشی

ادامه مطلب

نوع مطلب : متن مسابقه قرآنی ، 
برچسب ها : درسهایی از قرآن، درسهایی از قران، درس هایی از قران، جواب درسهایی از قران، پاسخ درسهایی از قرآن، جواب درسهایی از قران این هفته، جواب سوالات درسهایی از قرآن،
لینک های مرتبط : پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن، پاسخ سوالات مسابقه درس هایی از قرآن،

 




تاریخ: جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط مهدی

صرفه جویی در مصرف آب

تاریخ پخش: 16/05/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

مسأله‌ی آب خیلی در قرآن آمده است. اول اینکه می‌گوید: هر موجود زنده‌ای از آب است. «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» (انبیاء/30) سرچشمه‌ی هر زنده‌ای آب است. «خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماء» (نور/45) آب قبل از خاک بوده است. «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء» (هود/7) قرآن می‌گوید: قبل از اینکه سلطه‌ی خدا بر خاک باشد، بر آب است. در زندگی ما، حیات ما آب است. شرط آبرسانی، اسلام نیست، به کافر هم باید آب داد.

1- تأمین آب برای کافر و دشمن

در یک ماجرایی، در سفری یک نفر دست تکان می‌داد. امام صادق به یارانش فرمود: برای چه دست تکان می‌دهد؟ یاران رفتند و برگشتند، گفتند: تشنه است. گفت: آب دادید؟ گفتند: نه. فرمود: چرا؟ گفتند: یهودی است. فرمود: یهودی باشد. مگر به یهودی می‌شود تشنگی داد؟ بروید آبش بدهید. آب را نباید قطع کرد.

حضرت امیر می‌فرماید: اگر به جنگ می‌روید دشمن را بکشید، یا دشمن شما را بکشد، آب را قطع نکنید. آب را مسموم نکنید. جنگ هم اخلاقی دارد. فحش ندهید، به کسی که فرار می‌کند، در کمرش تیر نزنید. جنگ هم اخلاقی دارد.

 
ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

صرفه‌جویی در مصرف(1)

تاریخ پخش: 09/05/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

عزیزان بحث را در تابستان 93 گوش می‌دهند. من به پرونده‌های بحث‌هایم مراجعه کردم، سالهای 64 و 73 یکی دو بار بحث اسراف را داشتم. دیشب باز پرونده‌ها را دیدم، می‌خواهم راجع به اسراف و صرفه‌جویی به خصوص در آب صحبت کنم. چون شنیدم در بعضی استان‌ها جیره بندی آب کردند. وزیر محترم هم دستور داده است این کار را نکنید.

من به عنوان معلم قرآن اگر از قرآن گفتم قبول کنید. قرآن چند آیه دارد، اگر این آیه‌ها درس زندگی ما باشد، خیلی از مشکلات حل می‌شود. یکی از آیات این است که...

بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: صرفه جویی است. قبل از اینکه بحث کنم، همه ما که این بحث را می‌شنویم از خدا عذرخواهی کنیم. خدایا هرچه اسراف کردیم، اسراف‌های گذشته ما را ببخش. باید توبه کنیم. چه کسی است که اسراف نکرده است. بحث صرفه‌جویی براساس یک عقایدی است که قرآن می‌فرماید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل‌عمران/195) یعنی من از شما هستم و شما از من هستید. اگر به این آیه عمل کنیم حاضر نیستیم، هرچه دلمان می‌خواهد از چاه آب بکشیم و بگوییم: زمین خودم است. بالاخره آب زیرزمینی برای شما نیست، گرچه از خانه شما بیرون می‌آید اما برای همه است. اگر این آبی که برای همه است، چون من استخر دارم، آب را برای خودم بکشم، بالاخره این خودش را نشان می‌دهد.


ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

حکمت در قرآن(2)

تاریخ پخش: 26/04/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

چند شبی راجع به کمک به مردم، شیوه کمک، چه بدهیم، چگونه بدهیم، صحبت‌هایی شد. به آیه‌ای رسیدیم که بین آیات کمک رسانی به مردم، می‌گوید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» (بقره/269)  دوباره    بحث کمک به مردم را مطرح می‌کنیم. بحث این است که حدود سی آیه تقریباً می‌گوید: کمک کنید. بین این سی تا یک مرتبه می‌گوید: حکمت بهتر است. حال اینکه اینجا بحث حکمت نبود. این آیه این وسط چه می‌کند، مطالبی را ما گفتیم.

 

 
ادامه مطلب

 




تاریخ: یک شنبه 29 تير 1393برچسب:حکمت در قرآن(2),
ارسال توسط مهدی

آفات خدمت به ديگران

تاريخ پخش: 19/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

يکي دو شب راجع به خدمت صحبت کرديم. در اين جلسه مي‌خواهم آفات خدمت را بگويم. حدود سيزده آفت را نوشتم. منتهي سه، چهار نکته هم جا گذاشتم. يکي اينکه خدمت بايد عاشقانه باشد.

1- کسالت و کراهت در انجام خدمت

قرآن مي‌گويد: بعضي‌ها نماز مي‌خوانند اما با زور نماز مي‌خوانند. در حال کسالت، از نماز انتقاد مي‌کنند. چرا؟ براي اينکه روي عشق نمي‌خوانند. قرآن «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏» (نساء/142) يعني بلند مي‌شود نماز مي‌خواند، ولي در حال کسالت است. يک آيه داريم مي‌گويد: پول مي‌دهد اما به زور پول مي‌دهد. «وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) پول مي‌دهد، اما زورکي است. عشق!

قرآن به موسي خطاب کرد که به بني اسرائيل بگويد: يک گوساله‌اي بکشند. يک خرده بهانه گرفتند. گوساله شکلش چي، سنش چي، رنگش چي، بهانه‌هاي بني اسرائيلي آوردند. آخرش کشتند. قرآن مي‌گويد: «فَذَبَحُوها» ذبح کردند، اما «وَ ما کادُوا يَفْعَلُونَ» (بقره/71) ذبح کردند، اما ذبح نکردند. چرا؟ چون روي عشق نبود.

مسأله‌ي دوم اينکه خدمت بايد انتخابي باشد، نه تحميلي.

خدا آيت الله فلسفي را رحمت کند، از علماي بزرگ مشهد بود. اخوي ايشان هم از وعاظ درجه يک بود. خدا هردوي آنها را رحمت کند. روايت مي‌گويد: «اخْدُمْ أَخَاکَ» يعني کفش‌هاي برادرت را جفت کن و به برادرت خدمت کن. اما «فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا» (مستدرک/ج12/ص428) مي‌گفت: کسي پاي منبر من مي‌آيد، اگر لازم باشد تجليل مي‌کنم. اما اگر ورقه دادند که فلاني آمده تجليل کن، ورقه را دور مي‌اندازم. تجليل تحميلي، مثل جنگ تحميلي! تشويق تحميلي، يک چيزهايي را الکي بزرگ مي‌کنيم. مي‌گوييم: چون او ما را بزرگ کرده، يک برنامه‌اي هم براي ايشان بگذاريم که بدش نيايد. خدمتي خوب است که انتخاب باشد. اگر شما دست‌هاي مرا ببندي و بعد از جيب من پول برداري و بستني بخري، مي‌گويند: قرائتي سخاوت دارد!؟ مجبور هستم، دستم را بستي، از جيب من پول درآوردي و بستني خوردي. اين سخاوت نيست. سخاوت اين است که با دست خودم باشد. خدمت انتخابي، نه تحميلي، «اخْدُمْ أَخَاکَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا»


ادامه مطلب




تاریخ: یک شنبه 22 تير 1393برچسب:درسهایی از قرآن, آفات خدمت به دیگران,
ارسال توسط مهدی

رمضان، ماه انس با قرآن

تاريخ پخش: 05/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان بحث را زماني گوش مي‌دهند که در آستانه‌ي رمضان 93 هستيم. ماه رمضان هم ماه قرآن است. مطالبي را مي‌خواهم بگويم، به اميد اينکه اگر خدا نظر کند لطف خدا شامل حال ما شود، موضوع تبليغات ما قرآني، نهج‌البلاغه‌اي و روايي شود و اگر هم بناست سخنراني کنيم، حداقل يک آيه را توضيح بدهيم.

اول اينکه عظمت رمضان به روزه است يا قرآن؟ به قرآن. چون در قرآن داريم: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‏»(بقره/185) نمي‌گويد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي کتب عليکم الصيام». مي‌گويد: ماه رمضاني که قرآن آمد. نمي‌گويد: ماه رمضاني که روزه آمد. پيداست که اهميت رمضان به قرآن است. به ما هم گفتند: هروقت در فتنه‌ها و اختلافات گيج شديد، از قرآن نور بگيريد. قرآن نور است و اين نور خيلي براي ما مهم است.

1- قرآن و اهل‌بيت، اسباب نجات در ظلمات

در قرآن يک آيه داريم، اين آيه را براي شما معنا کنم به نظرم براي شما شيرين باشد. مي‌فرمايد: «کَظُلُماتٍ» يعني تاريکي، «في‏ بَحْرٍ» دريا، «لُجِّي» چرا گفته «کَظُلُماتٍ في‏ بَحْر» تاريکي در دريا با تاريکي در زمين فرق مي‌کند. تاريکي در زمين فقط چراغ مي‌خواهيم. تاريکي در دريا هم چراغ مي‌خواهيم، هم کشتي مي‌خواهيم. حالا با نورافکن در دريا نور انداختيم، باز کافي نيست. در دريا آدم هم نور مي‌خواهد، هم کشتي مي‌خواهد. لذا حديث داريم «ان الحسين مصباح الهدي» امام حسين چراغ است. بعد مي‌گويد: «و سفينة النجاة» سفينه نجات است. «کَظُلُماتٍ في‏ بَحْر» تاريکي در دريا نور کافي نيست،‏ هم نور مي‌خواهيم، هم کشتي. نور مي‌خواهيد، امام حسين، کشتي هم مي‌خواهيد امام حسين. «مصباح الهدي» يعني امام حسين هم نور است، هم کشتي است.

اولياي خدا مردم را شفاعت مي‌کنند، اما اين شفاعت شامل حال همه نمي‌شود. قرآن مي‌گويد: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»(مدثر/48) شفاعت بود، اما شامل حال ما نشد. امام صادق فرمود: اگر کسي نماز را ضايع کند و سبک شمرد، ما شفاعتش را نمي‌کنيم. يک جايي مي‌گويند: ما شفاعت نمي‌کنيم، اما راجع به قرآن حضرت امير در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «شَافِعٌ مُشَفَّع‏» (شرح‌نهج‌البلاغه/ج10/ص18) يعني شفاعت قرآن حتمي است. شفاعت اهل‌بيت شايد کسي را گرفت و شايد کسي را نگرفت.

آيه‌اي هست اخيراً نکاتي از اين آيه به چشم من رسيده که من تقاضا مي‌کنم اين نکات را اگر کسي بنويسد، چيزهاي مهمي در اين آيه است. من سالها اين آيه را خواندم و تفسيرش را هم نوشتم. اما برخورد نکردم که چه خبر است! آدم گاهي وقت‌ها از کنار يک چيزي رد مي‌شود فکر مي‌کند اين ساده است. يک پله است، بعد مي‌بيند اوه! خيلي عمقش زياد است. 


ادامه مطلب



ارسال توسط مهدی

درسهایی از قرآن

 
موضوع: قرآن و مدعیان دروغگو


تاریخ آغاز: 29/3/1393
تاریخ پایان:1393/4/04
 
همچنین می توانید با ارسال عدد 5رقمی "13223" به شماره پیامک ۳۰۰۰۱۱۴ در مسابقه پیامکی بصورت جداگانه شرکت کنید
 
 

ادامه مطلب



تاریخ: شنبه 31 خرداد 1393برچسب:پاسخ مسابقه درسهايي ازقرآن 29-03-93,
ارسال توسط مهدی

مقايسه حضرت مهدي با حضرت يوسف

تاريخ پخش: 22/03/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزاني که پاي تلويزيون هستند، بحث را نيمه شعبان گوش مي‌دهند. من يک بحثي داشتم، مقايسه بين حضرت يوسف و حضرت مهدي(عج) بود. بيست نکته داشتم، ديشب هم در مرکز تخصصي مهدويت در قم رفتم، جمعي از طلبه‌ها بودند، گفتم: من مي‌خواهم اين بحث را در جمکران مطرح کنم. بيست نکته را خواندم، آنها هم يک چيزهايي اضافه کردند حدوداً سي نکته شد. يک تابلوي خيلي قشنگي شد، اين تابلو قابل درج در روزنامه‌ها و مجله‌ها و بنرها و بروشور است. يعني هرکس اهل قلم و ذوق است، مي‌تواند اينها را دستمايه قرار بدهد.

سخنراني‌هاي بنده و امثال بنده مثل چوب کبريت است. چوب کبريت خودش چند لحظه خاموش مي‌شود. چوب باريک است، مي‌سوزد و تمام مي‌شود. اما اگر هنرمندي باشد، که تا اين چوب کبريت روشن شد، وصل به گاز کند. با اين چوب گاز روشن شود. گاز غذا را بپزد، غذا سلول بدن انسان شود. انسان هم در راه رضاي خدا قدم بردارد. اين چوب کبريت تا خدا پيش مي‌رود. چرا؟ چوب کبريت به گاز وصل است، گاز وصل به قابلمه و غذا است، غذا به انسان وصل است و انسان به خدا وصل است. افرادي هستند که از يک جرقه‌ها يک جريان درست مي‌کنند. اين يک تابلو است. بنابراين پاي تلويزيون با عنايت گوش بدهيد. نه بحث مرا، هرچيزي مي‌ّبينيد با عنايت گوش بدهيد. موضوع بحث شباهت‌هايي بين حضرت يوسف و حضرت مهدي(ع).  

 

1- جايگاه نيمه شعبان، پس از شب‌هاي قدر رمضان

شب نيمه شعبان بعد از شب قدر بهترين شب است. چون اين سال هم شب نيمه شعبان به تابستان خورده است و تابستان هم شب‌ها کوتاه است، مردمي که با کم و زيادش 11، 12 مي‌خوابند، دو، سه ساعت اگر بتوانند بيدار بمانند،  قدم بزنند، صورتشان را بشويند، يک دعايي بخوانند، هرکاري کنند که نخوابند. اگر کسي شب نيمه شعبان احيا بگيرد، آن روزي که همه دلها مي‌ميرد، دل اين زنده است. بعضي‌ها هم نيمه شعبان را مقدمه شب قدر قرار دادند. يعني اين بستري براي شب قدر است. اين دعاي کميلي که ما شب جمعه مي‌خوانيم، اصلش براي شب نيمه شعبان است. منتهي گفتند: شب جمعه هم بخوانيد. فتوکپي‌اش براي شب جمعه است. اصل دعاي کميل براي شب نيمه شعبان است. شبي است که خدا به بشريت آن رهبري داد که همه منتظرش هستند.

 
ادامه مطلب



تاریخ: یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:مقايسه حضرت مهدي با حضرت يوسف ,
ارسال توسط مهدی

حضرت زينب(سلام الله عليها) اسوه استقامت

تاريخ پخش: 25/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز بحث را شبي مي‌بينند که شب وفات حضرت زينب(س) است. موضوع بحث ما قرآن است. چند آيه که در سخنراني‌هاي زينب کبري بوده، نوشتم برايتان بخوانم که هم قرآن باشد و هم يادي از اين عزيز باشد.

يک آيه در قرآن داريم فکر مي‌کنم بعضي از شما بدانيد. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) «الْحَمْدُ لِلَّه‏»حفظ هستيد. کساني که گفتند، «رَبُّنَا اللَّهُ» خدا، «ثُمَّ اسْتَقامُوا» پايش هم ايستادند. بالاترين استقامت براي زينب کبري است. اصلاً شکسته نشد. ما الآن سريع شکسته مي‌شويم. الآن اگر من مسجد بروم، از يک ناوداني آب گل روي لباس من ريخت، مي‌گويم: لباس‌هايم خراب شد، ديگر نمي‌شود مسجد برويم. برمي‌گرديم زنگ مي‌زنيم الو! من امشب نمي‌آيم، نماز را فرادي بخوانيد. يعني يک خرده آب گل بنده را از نماز جماعت باز مي‌دارد. چقدر اين ضعيف است.

اين دختر خانم، خدا را قبول دارد، خدا را هم دوست دارد. اصلاً نمي‌شود خدا را قبول نداشت. هرکس درباره‌ي خدا شک مي‌کند، يک لحظه به خودش نگاه کند، هان! من هستم؟ بله هستم. تو که هستي پس خدا هست. چون خودت که هستي، خودت که خودت را نساختي. من اگر خودم، خودم را مي‌ساختم شايد طوري مي‌ساختم که پير نشوم، مريض نشوم، خوشگلتر شوم. پس: 1- من هستم. 2- خودم، خودم را نساختم. 3- هر قدرتي مرا ساخته خداست.  
ادامه مطلب




تاریخ: جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:حضرت زينب(سلام الله عليها) اسوه استقامت ,
ارسال توسط مهدی

آسان‌گيري در ازدواج و زندگي

تاريخ پخش: 18/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در خدمت عروس و دامادهاي دانشجو هستيم. اين ازدواج دانشجويي يک خوبي دارد، که ازدواج است. يک بدي دارد که چرا از دانشجويي شروع شد. ازدواج دبيرستاني بايد باشد. ازدواج سنش در دبيرستان است، نه در دانشگاه! دانشگاه دير است. سال اولش هم دير است. منتهي ما چون يک آداب و رسومي را تراشيديم در آن گير کرديم، مثل بت پرست‌ها شديم. بت‌پرست‌ها با دست خودشان مجسمه مي‌تراشيدند و بعد مقابل آن گريه مي‌کردند. گفتند: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت تراشيدي و حالا گريه مي‌کني؟ ما هم با دست خودمان آداب و رسومي را به ازدواج آسان گره زديم، بعد در آن مانديم. الآن اين قيدهايي که در جامعه ما است، بسياري‌اش را ندارد. ازدواج خيلي آسان است.

اصل ازدواج که مي‌گويم بايد زود باشد، براي اين است که مي‌خواهد مدرکش را بگيرد. مدرک به ازدواج چه کار دارد؟ اگر يک کسي تشنه است، مي‌گويد: آب مي‌خواهم. مي‌گويم: آب مي‌خواهي؟ انشاءالله بعد از ليسانس به تو آب مي‌دهم! اين حرف منطقي است؟ تشنه است آب مي‌خواهد. لذا سن ازدواج بالا رفته و کار بسيار بدي شده است. دخترهاي سن بالا، پسران سن بالا، شما الآن هر کدام بايد سه، چهار تا بچه داشته باشيد. دير شده است.  
ادامه مطلب




تاریخ: چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:آسان‌گيري در ازدواج و زندگي,
ارسال توسط مهدی

راه‌های پیشگیری از جرم(۲)

تاریخ پخش: 04/02/93

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما درباره‌ی پیشگیری از جرم است. یک نگاهی به دین که بکنیم، می‌بینیم همه پیشگیری از جرم است. خود توحید پیشگیری از طاغوت است. خود نبوت و امامت پیشگیری از این است که انسان سراغ افراد غیر معصوم برود. نماز، خودش پیشگیری است. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) حدود 46 نخ حقوقی من در نماز پیدا کردم. یعنی نماز در 46 مورد با حقوق مردم رابطه دارد. مثلاً نماز و حق کودک، نماز و حق همسر، نماز و حق والدین، نماز و حق همسایه، نماز و جامعه، نماز و حیوان، اگر سگی تشنه است، شما حق نداری وضو بگیری. باید آب را به سگ بدهی و تیمم کنی. سگ حق دارد. اگر یک حوضی است، آجرهایش غصبی است، وضو گرفتن در آن مشکل دارد. مکانش، زمانش، فضایش، عرض کردم 46 نخ حقوقی را البته من هم ملا و فقیه نیستم. همینطور سرانگشتی و رفتم دانشکده‌ی علوم حقوق، گفتم اگر ما خواسته باشیم، مردم خواسته باشند، یک نماز درست، انسان را یک آدم قانونمند می‌کند. یک آدمی می‌کند که دیگر به حق هیچ‌کس...

اگر پدر و مادر گفت: در خانه پیش من بنشین. مسجد نرو. دختر و پسر حق ندارد مسجد برود. اگر خانم شما در خانه می‌ترسد، خانه‌ی شما بیرون شهر است، یا همسایه‌ها نیستند، خلوت است به هر حال به یک دلیلی این خانم شما می‌ترسد. شما حق نداری مسجد بروی، در خانه نماز بخوان. پیامبر نمازش را طولانی کرد، گفتند: یا رسول الله طولانی‌اش کردی؟ فرمود: این کوچولوها روی کمرم رفتند بازی کنند، می‌خواستم بازی بچه‌ها بهم نخورد. خود «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» خوب! 
ادامه مطلب

 




تاریخ: شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:راه‌های پیشگیری از جرم(۲),
ارسال توسط مهدی
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 63
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 525
بازدید کل : 84260
تعداد مطالب : 149
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1